24-02-2015، 01:01 PM
داستان قورباغه ومهندس:
روزی یک مهندس در حال عبور از یک جاده بود که یک قورباغه او را صدا کرد و گفت : اگر مرا ببوسی، من به پرنسس زیبایی تبدیل خواهم شد!او خم شد، قورباغه را بلند کرد و در جیبش گذاشت.
قورباغه دوباره صدا کرد و گفت : اگر مرا ببوسی و به پرنسس زیبایی تبدیل کنی،با تو ازدواج خواهم کرد مهندس، قورباغه را از جیبش در آورد، لبخندی به او زد و دوباره او را در جیبش گذاشت.سرانجام قورباغه پرسید : موضوع چیست؟ من به تو گفتم من یک پرنسس زیبا هستم، که با تو ازدواج خواهم کرد. چرا مرا نمی بوسی؟ مهندس گفت : نگاه کن! من یک مهندسم! برای من یک دختر زیبا جالب نیست! اما یک قورباغه سخنگو واقعاً برایم*جالبه* یه هم چین آدمایی ﻫﺴﺘن مهندسا!!!! پنجم اسفند ،روز مهندس، مبارک
روزی یک مهندس در حال عبور از یک جاده بود که یک قورباغه او را صدا کرد و گفت : اگر مرا ببوسی، من به پرنسس زیبایی تبدیل خواهم شد!او خم شد، قورباغه را بلند کرد و در جیبش گذاشت.
قورباغه دوباره صدا کرد و گفت : اگر مرا ببوسی و به پرنسس زیبایی تبدیل کنی،با تو ازدواج خواهم کرد مهندس، قورباغه را از جیبش در آورد، لبخندی به او زد و دوباره او را در جیبش گذاشت.سرانجام قورباغه پرسید : موضوع چیست؟ من به تو گفتم من یک پرنسس زیبا هستم، که با تو ازدواج خواهم کرد. چرا مرا نمی بوسی؟ مهندس گفت : نگاه کن! من یک مهندسم! برای من یک دختر زیبا جالب نیست! اما یک قورباغه سخنگو واقعاً برایم*جالبه* یه هم چین آدمایی ﻫﺴﺘن مهندسا!!!! پنجم اسفند ،روز مهندس، مبارک
بي اف پولدار نميخوام... وزير دربار نميخوام...
من ميخوام هر روز كد باشه!!... شارژ تو سيمكارتم زياد باشه!
من ميخوام هر روز كد باشه!!... شارژ تو سيمكارتم زياد باشه!