18-06-2015، 01:13 AM
دستاشو مشت کرده بود.
پرسیدم توی مشتت چیه؟!
گفت :خودت نگاه کن!!!
دستاشو گرفتم و آروم باز کردم... توی دستاش چیزی نبود!
گفتم :چیزی نیست که؟!
دستامو که توی دستاش بود فشرد و گفت :نبود ولی حالا هست!
دستام گرم شد و اون لبخند زد...
پرسیدم توی مشتت چیه؟!
گفت :خودت نگاه کن!!!
دستاشو گرفتم و آروم باز کردم... توی دستاش چیزی نبود!
گفتم :چیزی نیست که؟!
دستامو که توی دستاش بود فشرد و گفت :نبود ولی حالا هست!
دستام گرم شد و اون لبخند زد...
مـــن خـودمم و خــدا
یــــ
کـــوه گـــردانیـم
یــــ
کـــوه گـــردانیـم
♦ کــــــģңสмـــــوه ♦