30-03-2016، 03:58 AM
کبوتر بچه بودم مادرم مرد
مرا بر دایه دادند دایه ام مرد
مرا با شیر گاو آمیخته کردند
ز بخت بد همان گوساله هم مرد
مرا بر دایه دادند دایه ام مرد
مرا با شیر گاو آمیخته کردند
ز بخت بد همان گوساله هم مرد
کلمات کلیدی |
نيسان هايى آبى نوشته براى |
نوشته هايى براى نيسان آبى!!
|
||||||||||||||||||||||||||||||
30-03-2016، 03:58 AM
کبوتر بچه بودم مادرم مرد
مرا بر دایه دادند دایه ام مرد مرا با شیر گاو آمیخته کردند ز بخت بد همان گوساله هم مرد
30-03-2016، 12:13 PM
من تماشای تو می کردم و غافل بودم کز تماشای تو خلقی به تماشای منند
این نیز بگذرد!
ديريست غريبه اى مرا می پايد
عاشق شده بر دو چشم مستم، شاید امروز دل من ،حقیقتی را فهمید دیوانه ز دیوانه خوشش می آيد!
30-03-2016، 02:32 PM
" مادر "
¤ نه تكرار ميشود و نه تكراري ¤
βĕňĭm Ŷâňĭmđâ Đĕğĭłŝĭň Âmâ ; Ħĕp Ăκłĭmđâŝĭň
30-03-2016، 05:56 PM
جگر شير ندارى
سفر عشق مرو در اصل جاى مرو- مكن- بوده و شعريست از صائب!
30-03-2016، 10:07 PM
گاز دادن نشد مردی عشق آن است كه بر گردی!
30-03-2016، 10:31 PM
گرنگهدار من آنست که من می دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد شعر است و ضرب المثل هم شده!
|