[align=center]برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنجه سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آیینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آیینه هم جز تو کسی نی