01-07-2016، 06:35 AM
وقت رفتن نگهت سوخت دل و جان مرا
جسم بی جان شده را نیست روا باز کُشی…
جسم بی جان شده را نیست روا باز کُشی…
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه …
کلمات کلیدی |
مشاعره شعر |
مشاعره
|
||||||||||||||||||||||||||||||
01-07-2016، 06:35 AM
وقت رفتن نگهت سوخت دل و جان مرا
جسم بی جان شده را نیست روا باز کُشی…
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه …
01-07-2016، 02:44 PM
دل ِمن مست تر از مست شراب است گُلم
باز گفتم ندهم دل به غم عشق کسی عاقبت بلبلِ دل صید عُقاب است گُلم
02-07-2016، 11:12 AM
هم صحبت تنهایی من باز کجایی
امروز خرابم، نکند دیر بیایی من عاشق چشمان یکی دلبر ظالم جز عشق نکردم بخدا هیچ خطایی
02-07-2016، 02:40 PM
یا این دل شکسته ما را صبور کن
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن دیگر بتاب از افق مکه ماه من این جاده های شب زده را غرق نور کن
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه …
02-07-2016، 03:37 PM
نگاهت را به من بدوز
جوری که جز من همه را از دیدگانت جذر بگیری کمی بیشتر به من خیره شو تا ایمان بیاورم در من جاذبه ای هست به نام "تو"
02-07-2016، 03:49 PM
وقتی کلید هست چه حاجت به در زدن
من حرف با خدای خودم می زنم ،نه دوست...
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه …
تو نیکی کن به مسکین و تهیدست
که نیکی خود سبب گردد دعا را
02-07-2016، 05:40 PM
تقدیر مبادا که کند از تو مرا دور
تو از من و من از تو چرا آه چرا دور دلبسته ی هر کس که شدم دور شد از من محبوب شود هر که شود مثل خدا دور
02-07-2016، 05:47 PM
همچنان کشته ی مژگان توأم ، حرفی نیست
گرچه این هم شده دیگر سخنی تکراری
02-07-2016، 05:53 PM
در مکتب عشق تو بیاموزم من ساده دلی را بنما رخ و بگذار که با خاطر بیدار بمیرم
|