موبایل روز

نسخه‌ی کامل: جملات ناب
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
تو مرا به خود می خوانی heart
نامت را نمی دانم !
تو به من اشاره می كنی heart
اشاره نمی توانم
من برای آنكه چيزی از خود
 به تو بفهمانم !
جز چشمهايم چيزی ندارم ... Tongue


شاملو
آدم‌ها
وقتی می آیند
موسیقی شان را هم با خودشان می آورند ...
ولی وقتی می روند
با خود نمی برند‌‌ !
Lightbulb.gif
آدم‌ها
می آیند
و می روند
ولی در دلتنگی هایمان‌‌
شعرهایمان‌‌
رویاهای خیس شبانه‌‌مان... می مانند‌‌‌ !
جا نگذارید ! 
هر چه را که روزی می آورید را
با خودتان ببرید‌ !
وقتی که می روید
دیگر
به خواب و خاطره‌‌‌ی آدم برنگردید. Tongue

هرتا_مولر
پُرم از اتفاقات آمده و نیامده
حقیقت و سراب
شبهاي پر از خیـــال و هـــراس
روزهايي پر از تـردید و انتظــار
انگار تقدیر هم صبر مرا محک می زند
هر چه من دَم نمی زنم ، ضرباتش را کاری تر می زند
آرام بگیر ، خستگی در کن
خیالت آسوده باشد

جای زخم هایت به این زودی التیام نمی یابد

گریــــه همیشه زبان ضعـــف نیست
شاید کودکــانه ..شاید بی غــرور
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شــود
می فهمــم نه ضعیفم ..نه کودکم.. بلکه پر از احساســم

انتظار را از کوچه ی بن بست بیاموز
که دل خوش به تماشای هیچ رهگذری نیست
چشم به راه آمدن کسی می نشیند که
که اگر بیاید ماندنی است...
باز هم مثل هميشه که تنها ميشوم
ديوار اتاق پناهم ميدهد
بي پناه که باشي قدر ديوار را ميداني !
بــــاز هـــــم خیال تــــو
مــــرا
“برداشــــت”
کجــــا می بــــرد نمــــی دانــــم!
طلا باش تا اگر روزگار آبت کرد

روز به روز طرحهای زیباتری از تو ساخته شود


سنگ نباش تا اگر زمانی خردت کرد

لگدکوب هر رهگذری بشوی …!
بعضی آدمھاغریبه بودند

آشناشدند..عادت شدند..عشق شدند..روزگارشدند..

خسته شدند..بی وفاشدند..دورشدند..بیگانه شدند..و فراموش ھم می شوند

و دوبارہ غریبه می شوند…
ان شب که شد زندگی ما اغاز

اغاز شدافسانه این سوز و گداز

دادند به ما دلی و گفتند بسوز

دیدند که سوختیم گفتند بساز