چه بگویم؟
چگونه بگویم؟
بارها زندگی کردم
اما هیچ چیز
جز صدای موسیقی تو
با من هم آوایی نکرد
هیچ کس
زن درونم را شناسایی نکرد
چگونه بگویم
که امید یعنی
میان سیاهی دنیای شما
یک نفر سر برسد
کمی نور تعارف بکند ...
من از این می ترسم
که دوست داشتن را؛
مثل مسواک زدن ِ بچه ها
به من و تو تذکر بدهند...!
حسین_پناهی
در سراسر جادۀ زندگی
تابلوی توقف ممنوع وجود دارد.
و در انتهای زندگی
تابلوی دورزدن ممنوع.
پس طوری زندگی کن که در انتهاي زندگي
بقيه راه را يكطرفه به سمت خدا شتابان بري
ﻭ اگر انكشتت ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﯼ بگذاري ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ
ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﯼ ،
ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺴﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ..
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻣﺒﺎﺵ ..
ﺩﺭﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ ..
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ..
ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ
ﺭﻭﺯﯼ اﺕ ﮔﺮﺩﺍند...
خدای مهربانم
هم روز را تو می سازی
هم روزگار را
سرنوشت و تقدیر دوستانم را در شب قدر❤️ زیبا بنویس
دلـــم...
یـک هـُلِ محکـم میخواهـد
آنقـدر کـه
پـرت شـوم لای لباسهای کودکـیام
آنقـدر کـه دیگـر
در را روی هیـچ غریبـهای
باز نکنم…!
هیچ وقت یکی را با همه وجودت دوست نداشته باش!
یکتکه از خودت را نگه دار برای روزهایی که هیچ کسی را جز خودت نداری!
چه شغل عجيبي...!
شروع هفته
تو را مي بينم
باقي هفته
به خاموش كردن خودم
در اتاقم مشغولم...!
تعبیر زندگی از ديد صنوف مختلف
از خياطي پرسيدند:
زندگي يعني چه ؟گفت :
دوختن پارگي هاي
روح با نخ توبه !!!!
از باغباني پرسيدند :
زندگي يعني چه ؟گفت :
کاشت بذر عشق در زمين
دلها زير نور ايمان !!!!!
از باستان شناسي پرسيدند :
زندگي يعني چه ؟گفت :
کاويدن جانها براي
استخراج گوهر درون !!!!!
از آيينه فروشي پرسيدند :
زندگي يعني چه ؟گفت :
زدودن غبار آيينه دل
با شيشه پاک کن توکل !!!!!
از ميوه فروشي پرسيدند :
زندگي يعني چه ؟گفت :
دست چين خوبي ها
در صندوقچه دل !
مثـل یـک شعـر
مـرا تنـگ در آغـوش بگیـر...
کـه هـوای غزلـم
سخـت شبیـه تـن توسـت!!