بعضی آدمها ،
انگار چوب اند…
تا عصبانی می شوند، آتش میگیرند،
و همه جا را دودآلود میکنند،
همه جا را تیره و تار میکنند،
اشک آدم را جاری می کنند.
ولی بعضیها این طور نیستند؛
مثل عودند.
وقتی یک حرف میزنی که ناراحت میشوند، و آتش میگیرند،
بوی جوانمردی و انصاف میدهند ،
و هرگز نامردی نمیکنند.
این است که
.
«هر کس را میخواهی بشناسی، در وقت عصبانیت، در وقت خشم بشناس.»
چه در کار ، چه در عشق ، هرگز نگویید ” هنوز وقت است ” یا ” شاید دفعه ی بعد ” !
زیرا مفهومی وجود دارد به نام ” دیر شدن ” !
کاش کسی یاد معلم ها می داد :
اول مهر شغل پدرها را نپرسند ؛
وقتی هنوز احترام به همهی شغل ها را و افتخار به همهی پدرها را یاد دانش آموزانشان ندادهاند !
حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم میخورد ، بماند …
ما همه با زندگی معامله می کنیم …!
با خودمان هم معامله میکنیم و با کسانی که دوستشان داریم هم …!
اگر نبخشی ، نمی بخشم
خیانت کنی ، خیانت میکنم
بدی کنی ، بدی میکنم
دروغ بگویی ، دروغ می گویم
و همیشه کوچک می مانیم ؛
بدون تجربه ی زندگی بالاتر و آرمانی تر …!
این را بدانیم که با خوب ، خوب بودن هنر نیست
دستت را روی قلبم نگه دار
میسوزی …
حسرت خیلی چیزها به دلم مانده
قلب عزیز خفه شو و در همه کارها دخالت نکن....
همان که خون پمپاژ کنی کافیست....
اگرهم خسته شدی اجباری نیست به کار….
زندگی را دوبخش کرده ام مرگ و دیگری هم مرگ مرگ اول مرگیست ک از پس عجل بر میخیزد و مرگ دوم مرگیست در انتظار امده است
تصویر ذهنی معجزه میکند ، هر آنچه فکر کنید اتفاق میافتد . موجهای مثبت روزگارتان را شیرین میکند.
وقتی پرنده ای زنده است.... مورچه ها را میخورد
وقتی میمیرد.... مورچه ها او را میخورند!!!
زمانه و شرایط در هر موقعی میتواند تغییر کند....
در زندگی هیچ کسی را تحقیر یا آزار نکنید....
شاید امروز قدرتمند باشید...
اما یادتان باشد ، زمان از شما قدرتمند تر است!!!
یک درخت میلیونها چوب کبریت میسازد....
اما وقتی زمانش برسد...
فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافی است...
پس خوب باشید و خوبی کنید...
گور من چيست ؟ همين رختخواب من است که هميشه گوشه اتاق افتاده . تابوت چيست ؟ همين اتاقي هست که درون اون ميخوابم