ﭼﻪ ﺯﻭﺩ ﺍﺯﻡ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯼ ﭼﻪ ﺯﻭﺩ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩﯼ ﻣﻨﻮ
ﭼﻪ ﺯﻭﺩ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺟﺎﻣﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺗﻮ
ﺑﻬﻢ ﻭﻓﺎ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﻭ ﺗﯿﺸﻪ ﺯﺩﯼ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ
ﻣﻨﻮ ﺑﻪ ﻏﻢ ﻧﺸﻮﻧﺪﯼ ﻭ ﮔﺬﺷﺘﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻋﺸﻖ ﯾﻪ ﻋﻤﺮﻩ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﻭﻧﯿﻢ
ﺗﻮﯼ ﺁﺗﯿﺶ ﻏﻢ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻋﻤﺮﻩ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺴﻮﺯﻡ
ﺁﻣﺪﯼ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﺖ ﻭﻟﯽ ﺣﺎﻻ ﭼﺮﺍ ؟
ﺑﯽ ﻭﻓﺎ ﺣﺎﻻ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﭘﺎ ﭼﺮﺍ
ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭ ﺧﺎﮐﯿﻢ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ !
ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺎﮐﻤﺎﻥ ﮐﻨﻨﺪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﻧﮑﻨﯿﺪ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ
ﺻﻮﺭﺕ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﺪ .
همیشه، صبر کردن، بخشیدن، ماندن و تحمّل کردن، به این معنا نیست که همه چیز درست می شود.
لازم است گاهی وقتها دست از این تظاهر کردن برداری، دست بکشی از بخشیدنِ کسی که هیچ وقت، بخشیدنت را نفهمیده، ﺗﺎ یک ﺑﺎﺭ هم او، ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶِ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ.
وقتی می مانی و می بخشی، فکر می کنند رفتن را بلد نیستی.
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐّﺮ ﺷﺪ.
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ. ﯾﮑﺠﺎ، ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ.....
قشنگ ترينـ حـ ـرفا?
هموناييهـ ?كـ ـه
تو #تنهـ ـايى با خـودتـ ميزنيـ?
بآختَـــــــــــــــــم
!به کَسایی کِ خِیلی میخواستَمِشون!
وَلیـــــــــــے مَن اَهلِ مِنَت کِشی نیستَم اَگه رَفت میگم بِدَرَک!!!
هیچ آدمی یک شبه تغییر نمیکند
هیچ آدمی یک شبه تصمیمات بزرگ نمیگیرد...
آدمی که یکروز بیخبر ناگهان چمدان ور میدارد و میرود
شک نکنید خیلی قبلتر از آن رفتهاست...
آدمی که یکروز فریاد میزند که "خستهام"
شک نکنید که مدتها قبل از آن منتظرِ شنیدنِ یک خسته نباشیدِ ساده بوده است...
آدمی که ناغافل میزند زیر گریه
مطمئن باشید که از مدتها قبل یک بغضِ سنگین را با خود به اینطرف و آنطرف میبرده...
آدمی که با تمام وجود میآید و میگوید دوستت دارم...
قبل از گفتنِ این جمله شبهای زیادی را نخوابیده و رویابافی کردهاست...
نه رفتن آدمها را قضاوت کنیم...
نه آمدنشان را...
فقط تا جایی که راه دارد حق بدهيم
مادربزرگ می گفت :
آدم بوی غذایی را بشنود، دلش بخواهد
و نداشته باشدش نفسَش می ماند ؛مریض می شود ..!
دیروز کنارِ پنجره بوی عطرت می آمد ....
گاهی فقط باید لبخند بزنی و رد شوی
بگذار فکر کنند نفهمیدی...