21-12-2014، 06:38 PM
چند ساله شدي خوب لُو بده هيچ اشكالي نداره بگو بيا خصوصي به من بگو من پسر خوبي ام تازه صبح رفتم امازداه داستان هاي امامزاده ي امروزو بعد ميگم خخ يه دختري راه رو براي آشنايي باز كرد داشتم نيگاش ميكردم يه 5 دقيقه يهو چشم افتاد به آبجي بزرگش كه بچه بغلش بود.. ديگه ديدم داره بد نيگاه ميكنه بر گشتم رو به رومو نيگاه كردم... ديگه نيگاش نكردم فقط پسر عمومَم باهام بود گفتم اگه يه وقت روزي اينو ديدي شمارشو گرفتي به منم بده ... آخه امازاده روستاس دخترا ديگه مشخصن سر هر قبر وايسته مثه آدرس خونست ... نزديك قبر بابا بزرگم خوب بركت داره جلو و پشت و چپ و راست همش دختراي خوشگلي ميان سر قبر.. روحِ آقام شاد شه ايشالا فاتحه بايد بخونم حتماً واسش از فوتِش خيلي به ما رسيد.. اين همه دختر.. اوف ديگه الان گفتم رفت....