موبایل روز

وقت گل و روز شادمانی آمد

آن شد که به سرما نتوانی آمد

دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنم

خلق می دانند و من انکار ایشان می کنم

ما نمی پوشیم عیب خویش، اما دیگران
عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند

دلتنـگ شـدن را تو به من فهماندی

‌‎با آیـه ی یأســی که برایــم خواندی

یــاد گــلــچــیــن مــعــانــی و نــویــد و گــلــشـن
نــوشــخــواری بــود و نــعــشــه مــعــتـاد هـنـوز

زهر دوری ، باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا می‌کند

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

روزه ام با ربّنایِ دیده ات وا می شـود

اِی عجـب از آن همه ذکـری که در چشمان توست

تجلی گه خود کرد خدا دیده ی ما را
در این دیده در آیید و ببینید خدا را

اے ڪاش فقط تو قرص ماهم باشے

در قاب شڪستہ ے نگاهم باشے

Eagle