موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
دلي كز معرفت نور و صفا ديد
به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد
دل دادمش بهـا که دهــد بوسه ای ز لب
جــان هم طلب نمـود و به دل اکتفا نکرد
در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي
یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست اگــر گرم زبانــی ست مـرا
آن یار که عقلها شکارش میشد
وان یار که کوه بیقرارش میشد
گفتم که سر زلف بریدی گفتا
بسیار سر اندر سر کارش میشد
دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افــلاک به جـز تـــو قمرم نیست
تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیار
ناج کاووس ربود و کمر کیخسرو
وقت اجلم نالـــه نـــه از رفتــــن جانست
از یار جدا می شوم این ناله از آن است
تا نیست نگری ره هستت ندهند
وین مرتبه با همت پستت ندهند
دوستی غــرق در انـــواع خـوشی است
دوستی هدیه ای از عشق خودی است