موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
يه نگاه به نور شب يه نگاه به ساعت

شب و روز ، كارم اينه ديگه شده عادت
تو در کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
لحظه ی تشییع من از دور بویت میرسید

تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم
من کی آزاد شوم  از غم دل چون هر دم 
هندوی زلف بتی حلقه کند درگوشم
ماجراهایی که با من زیر باران داشتی

شعر اگر میشد قریب پنج دیوان داشتم
مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود

دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود
دارند واژه واژه مرا آب میکنند

یاد آوری خاطره های جوانی ام
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو
و چــه زیبــا و غریبانه  به هم می آینـــد

دستهـــای تو و تنهـــایی انگشـتانم
موي سپيد را فلکم رایگان نداد
اين رشته را به نقد جواني داده ام