موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
ماهی که قدش به سرو می‌ماند راست
آیینه به دست و روی خود می‌آراست
تو مرا جان جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی ،چ کنم سود وزیان را
آن دل که به شاهد نهان درنگرد

کی جانب ملکت جهان درنگرد
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
آن را که جمال ماه پیکر باشد

در هرچه نگه کند ، مُنوَّر باشد
دور گردون گر دوروزی برمراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران،غم مخور
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود
در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است
 از این همه دل چه سود اگر عشق نبود