موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
یک شهر پُر از عاشق،  در حسرت یک معشوق

از مردم این وادی،   بیگانه شدن زیباست
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام
من از دیار وفایم به بی کسی ، ای عشق
ز قهــــر دوست ، خــــدا را دگــــر میازارم
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
ترسم ای دوست ندانی غم من از غم توست
بی قـــراری مـن از زلف خم انـــدر خم توست
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
دیده از اشك و دل از داغ ولب از آه پر است
عشق در هــر گــذری رنگ دگـــر می ریزد
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
اگر دنیا شود آخر تو از چشمم نمی افتی
به جانم گر زنی آذر تو از چشمم نمی افتی
یاد یاران هر کجا باشد خوش است
دل بدون یاد یاران ناخوش است