موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
تکلیف نشد روزه به "طفل" و به "مسافر"

ای "طفلِ مسافر" تو چرا آب نخوردی؟
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
رمضان است نباید به سر بام روی
ماه من مجتهدان در پی دیدار تواند...
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو
ﻭﻓﺎ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﻭ ﮐﺮﺩﻡ‎ ‎, ﺧﻄﺎ ﻧﺪﯾﺪﯼ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ , ﺷﮑﺴﺘﯽ ﻭ ﻧﺸﮑﺴﺘﻢ , ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻧﺒﺮﯾﺪﻡ
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن
نباید بستن اندر چیز و کس دل

                                 که دل برداشتن کاریست مشکل