موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوز

در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز
زلف او دام است و خالش دانه ی آن دام و من
بــر امیــــد دانـــه ای افتــــاده ام در دام دوست
تو نیکی کن به مسکین و تهیدست
که نیکی خود سبب گردد دعا را
از سلسله ی موی تو شب هم شده عاشق
بیمار شده این دل و حیران تو هستم
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت
تـا ابـد می ســوزم از سوزِ جدائی، درد عـشـق
کاش می شد، تا بشویم هرچه بر روی مَنست
تا چند از این غرور بسیار تورا
تا کی ز خیال هر نمودار تورا
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
تو که نزدیک تر از من به منی می دانی
دل که شیداست مرا یاد تو می اندازد
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی