موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
ای یار دوردست که دل می بری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
هر چند خط کشیده بر آیینه ات زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
در دل تاریك شب شمع تو می گردد دلم
  خود بگو سوزد پرم پروانه ی من می شوی
یک چشمم اشك بود یک چشمم خون
آن لحظه جنون بود و جنون بود و جنون
گفتم که تمام عشق و دنیای منی
با خنده و طعنه گفت "خیلی ممنون"
نیــازارم ز خــــود هــرگــــز دلی را
که می ترسم در او جای تو باشد
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم رابر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست
تو مپندار كــه خاموشی من
هست برهان فراموشی من
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
دنیا به روی سینه ی من دست رد گذاشت
بر هـــر چـــه آرزو به دلم بـــود سد گذاشت