موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
ز هم جدا نبود نوش و نیش این گلشن
که وقت چیدن گل، باغبان شود پیدا
آتش عشق به جانم شرر افکند و زبان

راوی قصه ی این عاشق سرگردان بود
در مرو پریر لاله انگیخت 
دی نیلوفر به بلخ در آب گریخت
در خاک نشابور گل امروز آمد
فردا به هری باد سمن خواهد ریخت
تا کی در انتظار گذاری به زاری ام ؟

باز آی بعد از این همه چشم انتظاری ام
من حاصل عمر خود ندارم جز غم 
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم 
یک همدم باوفا ندیدم جز درد 
یکمونس نامزد ندارم جز غم
من که وابسته به بند سر زلفت بودم

این چنین از سر زلف تو چرا افتادم
من بنده آن دمم که ساقی گوید 
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
ماجرا این نیست مردم اشتباهاً گفته‌اند

اینکه دارد بر لبش ، خون من است، ماتیک نیست Biggrin.gif
تا چند کشم غصهٔ هر ناکس را
 وز خست خود خاک شوم هر کس را
اجازه هست كه تو را شما صدا بزنم؟

براي يك دقيقه تو را خدا صدا بزنم؟