موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
می بخشی یا الهی، جرم مرا که گاهی گر غیر حضرت تو، یاری گزیده بودم
مرغ آمین درد آلودی است که آواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه
باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه!
هر کجا رفتيم داغي بر دل ما تازه شد
سوخت آخر جنس ما از گرمي بازارها
آمدم امشب به میخانه تمنایت کنم

                   می نمیخواهم بیا ساقی تماشایت کنم
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
تو آن همای بخت منی کز دیار دور
پر پر زنان به کلبه من پرکشیده ای
بر بامم ای پرنده عرشی خوش آمدی
در کلبه ام بمان
زیرا تو هم، چون من
یک آشیان گرم محبت ندیده ای
یـک عـمر گریه کردم ای آسمان روا نیست
دردانــه ام ز چـشـم گـریـان مـن بـیـفـتـد
دستم هنوز
در گردن بلند تو آویخته ست
و عطر گیسوان سیاه تو
با لبم آمیخته ست
دیدار شد میسر و
با گریه پا شدم
من مست و تو دیوانه مارا که برد خانه؟!

صد بار تورا گفتم کم خور دو - سه پیمانه