موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست
تماشای تو وقت دلبری سخت است باور کن
تو را دیدن به چشم خواهری سخت است باور کن
نوشته است بر خاک بهرام گور 
که دست کرم به زبازوی زور
روزگـــاری دل اسیـــــر عشق یـــــاری داشتم
در غم یـــاری پریشــــــان روزگــــــاری داشتم
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
دعوتم کن به شرابی که کند مست مرا
فارغ از زندگی و هرچه در او هست مرا
اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست
تک درختم تک درختی خشک و مطـــرود از گلستان
رازها در سینــــه ام باشـد نهــــان از دیـــر گاهــــی
یکی شد شیخ و آن دیگر برهمن
که دارد عشق در سرها اثرها