موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
وای ازین دل که نی هرگز بکامم 
وای ازین دل که آزارد مدامم
مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کند

که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
دارم ز جدایی غزالی که مپرس 
در جان و دل اندوه و ملالی که مپرس  
گوئی چه بود درد تو دردی که مگوی 
پرسی چه بود حال تو حالی که مپرس
سهم من از عشق تکرار نگاه چشم توست

تا نگاهم میکنی هر بار می نازم به تو
وقت آن است كزين منزل ويران بروم 
راحت جان طلبم از پي جانان بروم
مثل وسواسی که حوّا چید سیب ماجرا

بخت من بی‌تو به‌غیر از لحظه‌ای تاریک نیست
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
در اوج پریشانی و تنهایی و تردید

بی نام تو هرگز غزلی ساز نکردم
مادر؛ هستی ام به امید دعای توست
فردا کلید باغ بهشتم رضای توست
تو همراهم شوی هر جا تو باشی جان پناه من

در این تاریکی ظلمت چو شمع شام تار من