موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
تو صاحب خرمنی و من گدایی خوشه چین ام
به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ
ظاهرت گرهست باباطن یكی
راه حق را هم بیابی اندكی
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه کـــه تصویـــر تـــو را قاب گرفت
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری با جان عاشق کار داری
یوسف از تعـبیر خــواب مصـــریان دل ســـرد شد
هفتصد سال است می بارد! فراوانی بس است
تا طاق ابروی بت من تا به تا شد
دردی کشان پیمانه هاشان را شکستند
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
در رحمت به رویت کرده حق باز
به او رو آور و دفع عدو کن