موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
دردم از هجر خودم بود و غم از دوری یار

لب فرو بسته و استاد در انکار شدم
مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم
وگر درم نگشایی مقیم درگاهم
چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش
به غیر آب نباشد پناه و دلخواهــم
 
من به یادت می سرایم گر نمی دانی ، بدان

این سرایش ها مرا رسوای عالم کرده است
تهمت آسودگی بر دیده ی عاشق خطاست
خانه ای کز خود برآرد آب، جای خواب نیست
تاکنون دیوانه وار عکس کسی بوسیده ای؟

نیمه شب در آینه با خنده اش خندیده ای?
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند در این عهد خریدار ندارد
دلم در دست او گیر است، خودم از دست او، دلگیر

عجب دنیای بیرحمی، دلم گیر است و دلگیرم
منم که جورو جفا دیدم و وفا کردم
توئی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی
یاس خوشرنگ لبت بوسیدنی

تا سحر خوانم ز شوقت مثنوی
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود