موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
در میان اشکها پرسیدمش:
خوشترین لبخند چیست ؟
شعله ایی در چشم تاریکش شکفت
جوش خون در گونه اش آتش فشاند
گفت:
لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند
من زجا برخاستم
بوسیدمش
شرمیست در نگاه من اما هراس نه

کم‌صحبتم میان شما، کم حواس نه

چیزی شنیده‌ام که مهم نیست رفتنت

درخواست می‌کنم نروی، التماس نه
همصحبت تنهایی من باز کجایی
امروز خرابم، نکند دیر بیایی

من عاشق چشمان یکی دلبر ظالم
جز عشق نکردم بخدا هیچ خطایی
یکی را چو سعدی دلی ساده بود
که با ساده رویی در افتاده بود
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم به چشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
شب چو مهتاب چراغ افروزد
به جوانان ره عشق آموزد
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد
باید با  د   میگفتی  Wink.gif

مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد است
طفل معصوم بدور سر من می چرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه مشهورش
تا به آن حد گندم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از
یاد تو بیرونم کرد
آن مگس را کشتم
مادر هستی ام به امید دعای توست

فردا کلید باغ بهشتم رضای توست
تو را مي خواهم و دانم كه هرگز
به كام دل در آغوشت نگيرم
تويي آن آسمان صاف و روشن
من اين كنج قفس مرغي اسيرم