موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
می‌کند روز سیه بیگانه یاران را ز هم

خضر در ظلمات می‌گردد ز اسکندر جدا
ای غم بگو  از دست تو آخر کجا باید شدن

در گوشه ی میخانه هم ما را تو پیدا می کنی
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود

دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
در معرکه عشق، دلیرانه متازید

بر صفحه دریا نتوان مشق شنا کرد!
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
روزه می گیرم، ولی یادت خرابش می کند
سرکه می ریزم، ولی عشقت شرابش میکند
درونها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی
یک سبد بابونه را با بوسه اهدا می کنم
قلب رنجور و دلم را با تو احیا می کنم
مي يابم از خود حسرتي باز از فراق کيست اين
آماده ي صد گريه ام از اشتياق کيست اين
نیمه‌شب شد، شب خودش هم مدتی خوابیده است

من به یادت ماهِ من،گریان و بیدارم هنوز