موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
یا دکمه های پیرهنت را نبسته ای

یا شیشه ی گلاب درش بازمانده است
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم
مثل حس الکلی که قبل سوزن میزنند ... 

قبل دیدار تو قلبم استرس دارد شدید ...
دیوانه دلی خفته در این خلوت خاموش
او زاده غم بود ز غم های جهان گشت فراموش
شعر خواندم که تو را از سر خود اندازم

تو خودت شعر شدی در سر من افتادی
یار مفروش به دنیا كه بسی سود نكرد
آن كه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
در خاطرم روانه شد و شب بخیر گفت

گفتم که در نبود تو شبها بخیر نیست...
تا تو مراد من دهی كشته مرا فراق تو
 تا تو به داد من رسی، من به خدا رسيده ام..
ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﻨﺪﻭﯼ ﻋﺴﻞ ﻫﺎﯼ ﻟﺒﺖ ﺣﺴﺎﺳﻢ 

ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﮎ ﻧﮑﻦ ﻇﺮﻑ ﻋﺴﻞ ﺭﺍ ﻟﻄﻔﺎ ..!!!
آن که دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد