موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
تواضع زگردان فرازان نکوست
گدا گرتواضع کن خوی اوست
تـــو اول بگو بـــا کیــان دوستی
پس آنگه بگویم که تو کیستی
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
من از جهــان به ایـن خـوش دمم كه دارم دوست
چو دوست نیست مبادا جهان و هر چه در اوست
تا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشق
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم
مست می باش كه در عالم مستی با دوست
رمــــزها هست كــه در عالـم هشیاری نیست
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف
 لیکن رفیـــق بـــر همــــه چیـــزی مقـدم است
تا جرعه ای از جام الستت ندهند
آگاهی از این بلند و پستت ندهند
دوست حق داشت اگرپای به چشمم ننهاد
دیــد كـــز اشك روان هـــر طرفش دریــا بــود