موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
در ازل هر كو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت

بشکست عهد و ز غم ما هیچ غم نداشت
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
در دیاری که جوانانش عصا از کور می دزدند
من نا بخرد نادان محبت جستجو کردم
مـن از تـو هـیـچ نـخـواهـم جـز آنـچـه بـپـسـنـدی
کـه دلـپـسـنـد تو ای دوست دل بخواه من است
تا جهان بود از سر مردم فراز
كس نبود از راز دانش بی نیاز
ز بهر کشتن من گر بهانه می جویی
همین که نیست گناهی مرا، گناهم بس
سرای قاضی یزد ار چه منبع فضل است
خلاف نیست که علم نظر در آنجا نیست
تاج سر دادمش و سيم زر، اما از من
عشق جز عمر گرانمايه به تاوان نگرفت