موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم        
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
می بخور، مستی بکن، جام و شرابت پای من

توبه را بشکن کنون، جرم و عذابت پای من
نه هر که چهره برافروخت دلبری دارد 
نه هر که آینه سازد سکندری داند
دعایت می کنم هر شب که باشی در کنار من

کنی با دست پر مهرت نوازش قلب زار من
نظر به سوره نور است و دل به آیه فتح
به فال روی تو چون واکنند قرآن را
ای که با هر بوسه ات درمان شود آلام ما

آفتابِ وصل تو، کِی می دّمد بر بام ما؟
آنهمه شوکت و ناموس شهان آخر کار
چند سطریست که برصفحه دفتر گذرد
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز

جان سوز بود شرح سیه روزگاری ام
من بی می ناب زیستن نتوانم 
بی باده کشید بارتن نتوانم
من برای با تو بودن جان و دل را داده ام

از صمیم دل بدان ای یار  می نازم  به تو