موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
مرحبا ای یار، من مستم ز چشمانت یقین

                       می برد قلب مرا یاد تو ای زیبا ترین
فاطما جان شعر نذاشتی با اجازه شما من مینویسمheart

نه تنها چشم‌هایت سوره‌ی والشمس می‌خوانند
به المیزان قسم، تفسیر یوسف می‌کند رویت ...
تو درياي من بودي آغوش وا كن   

                         كه مي خواهد اين قوي زيبا بميرد
دیگران را اگر از ما خبری نیست چه باک
نازنینا تو چرا بی‌ خبر از ما شده ‌ای…
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
توشدی مادر و من با همه پیری پسرم
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد…
دوست دارم ، از خودم تنهای تنها بگذرم

                    تا تو جایم را بگیری ، در دلم غوغا کنی
یوسف به این جماعت پژمرده دل نبند
این قافله به ساحت چاهت نمیرسد…
دارم از چشات میخونم باورش سخته هنوزم
تونباشی توی شعرام من دیگه از کی بخونم
من در آغوش تو از خود متولد شده ام

روزه بر مؤمنِ دور از وطنش واجب نیست…