موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
وعده‏ ديدار نزديک است ‏ياران مژده باد
روز وصلش مي‏رسد، ايام هجران مي‏رود
در نبودت چشم خود را حلقه بر در می کنم

شک ندارم در نبودم زار و نالان نیستی
یار من خوشبو شدی بوی زلیخا می دهی
یک اشاره سوی من باچشم شهلا می دهی
یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است
نکنم رو ترش ار تیز شود کز لب او
سخن تلخ چو جان در دل من شیرین است...
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق
عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق
قدح بشکست و دل بشکست و جام باده هم بشکست ..
خدایا در سرای ما چه بشکن بشکن است امشب..
با خدا باش و پادشاهي کن    
بي خدا باش و هر چه خواهي کن
نازنینـــا ناز کــــم کن که اگر ناز کنــــی
با هـــمیــن ناز مرا خانه برانداز کنــی
تو مـــگر مطربی ای ناز نــگار دل من
که هـر آندم بدلــم تازه نوا ساز کنــی ؟
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست