موبایل روز

نسخه‌ی کامل: مشاعره
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
درد عاشقي را دوايي بهتر از معشوق نيست 

                                   شربت بيماري فرهاد را شيرين كنيد
تادلبر من پا بزمین بگذارد
از هیکل او ناز و ادا میبارد
دل دادن او بهر من آسان بود
پوشیدن چشم از او مصیبت دارد
دلا در عاشقی ثابت قدم باش

                  که در این ره نباشد کار بی اجر
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
من مانده ام و شعر سرودن بی تو

                
از خواب غزل پلک گشودن بی تو
وای اگر روزی فراموشم کنی
با غم هجران هم آغوشم کنی
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار 

                    ترک رضای خویش کند بر رضای یار
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی
یک عاشقانه ی آرام
سهم روزهای رامی که
کوتاه بود ،
سقف دل تنگی ها و
می شد به آسمان پراند
از آن
کبوتری
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای
که چون زندگانی به سر می‌برد
بدین دست و پای از کجا می‌خورد